--> WWW.UKS.LOXBLOG**URMIA KURDISH STUDENTS

WWW.UKS.LOXBLOG**URMIA KURDISH STUDENTS

دانشجویان کورد ارومیه

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 23
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 25
بازدید ماه : 38
بازدید کل : 19929
تعداد مطالب : 8
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1


Alternative content



ریال مادرید در کردستان

آکادمي فوتبال رئال مادريد در کردستان
 

ميگل موتون، نماينده باشگاه رئال، اعلام کرد قرار است آکادمي هاي باشگاه رئال از ماه ژوئن سال 2013 در اربيل، دوهوک و سليمانيه آغاز به کار کنند.


 

  باشگاه رئال مادرید اعلام کرد با وزارت ورزش و جوانان کردستان برای ساخت یک آکادمی فوتبال در این کشور به توافق رسیده است.

او در گفتگو با خبرنگاران گفت:" در این مقطع، برای هر دو طرف مهم است که اعتماد به نفس بازیکنانی که در این آکادمی می پیوندند، افزایش پیدا کند و علاوه بر این ، آنها چیزهایی یاد بگیرند زیرا این اولویت اول پروژه است. ما به توافق رسیدیم و من می خواهم اطمینان بدهم که در چند ماه آینده ما به کردستان  برمی گردیم تا عملیات را اجرایی کنیم.نمی خواهم تاکید کنم که این آکادمی برای ما بسیار مهم است."

رئال در حال حاضر در 62 کشور آکادمی فوتبال دارد و به دنبال ایجاد 190 آکادمی جدید است."

نويسنده: yasin badie تاريخ: جمعه 28 بهمن 1390برچسب:ریال مادرید ,کردستان,فوتبال,ریال مادرید در کردستان, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عبدالرحمن شرفکندی ( هژار )


Image
نویسنده ومحقق ، مترجم و شاعر نامدار ، استاد عبدالرحمن شرفکندی مشهور و متخلص به هژار به سال 1339 هـ . ق مطابق با 1300 هـ . ش در شهر مهاباد دیده به جهان گشود . پدرش مشهور به ملامحمدپور ، مردی روحانی و متدین بود که از راه کسب و کار امرار معاش می کرد و زندگی ساده و فقیرانه ای داشت . عبدالرحمن دوساله بود که دامان محبت مادرش را از دست داد و از همان کودکی سختی و تلخی زندگی را تجربه کرد . با شروع پنج سالگی نزد پدرش الفبا و قرائت قرآن را آغاز کرد و سپس مدتی به مکتبخانه رفت و از آنجا رهسپار خانقاه شیخ برهان شد و پس از فرا گرفتن مقدمات ، به روستاهای اطراف عزیمت کرد و کلاس درس تنی چند از مدرسین علوم اسلامی آن زمان حاضر شد . او در سن هفده سالگی بار مسئولیت مراقبت از خواهران و برادران صغیرش را بردوش نهاد . هژار ناچار درس و تحصیل را بعد از مرگ پدر ، رها کرد و به کسب و کار روی آورد . و به دلیل تحصیل برادران با همه مشکلات شهر نشینی ، به مهاباد نقل کرد . نیاز به امکانات بیشتر موجب شد که کسب و کارش را رونق بیشتری دهد . هنگام برداشت محصول ، از کشاورزان بوکان و روستاهای اطراف گندم و ... می خرید و به تبریز می برد و می فروخت . همچنین گاو و گوسفند معامله می کرد و به کار کشاورزیش هم می رسید .ناگفته نماند که با همه گرفتاریها، علاقه شدید عبدالرحمن جوان به زبان و ادبیات کردی چنان بود که تا سالها بسیاری از دواوین شعرای مرد زبان را خوانده بود و بیشتر آنها را از حفظ داشت . او تخلص هژار به معنی بینوا و درویش را برای خود برگزید و با خود عهد کرد که هیچگاه به خاطر مال و مقام ، دست به قلم نبرد . اشعار دل انگیز هژار به زودی به دلها راه یافت و ورد زبان خاص و عام شد. و نخستین دیوان اشعارش که ئاله کوک نام داشت چاپ و منتشر گردید و به زبان آذری نیز ترجمه وانتشار یافت . هژار به دلیل مسائل سیاسی پس از دوماه حبس در سقز ، در حالیکه می خواستند او را به مهاباد منتقل کنند در فرصتی موفق به فرار شد و پس از روزها پیاده روی در برف و سرما ، وارد خاک عراق شد . با وجود مشکلات فراوان در آنجا ، دست از مطالعه نکشید و همواره بخشی از مختصر دستمزدش را به خرید کتاب اختصاص می داد . کار طاقت فرسا و سوء تغذیه مسمومش کرد و توسط جمعی از دوستدارانش به بیمارستانی در جبل لبنان انتقال یافت . این بیمارستان کتابخانه بزرگی داشت حاوی کتاب های ارزشمند بسیار به زبان عربی . هژار دو سال و چند ماه در آنجا بسر برد و در این مدت بیشتر اوقاتش را به مطالعه گذراند و اطلاعاتش را در زمینه زبان و ادبیات عرب تکمیل کرد . بطوری که وقتی به عراق بازگشت به عضویت در مجمع علمی آن کشور درآمد و مجال یافت که به مطالعه و تحقیق بیشتر بپردازد . و به علاوه برخی از اشعار و مقالاتش را منتشر نماید .


ادامه مطلب
نويسنده: hedayat mahmoodi تاريخ: سه شنبه 24 بهمن 1390برچسب:عبدالرحمان شرفکندی,ماموستا هژار,اثار هژار,عکس ماموستا هژار, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

فریدریش نیچه

نیچه

 

فریدریش ویلهلم نیچه (به آلمانی: Friedrich Wilhelm Nietzsche)‏ (۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ - ۲۵ اوت ۱۹۰۰) فیلسوف، شاعر، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی بود.

از مشهورترین عقاید وی نقد فرهنگ، دین و فلسفهٔ امروزی بر مبنای سؤالات بنیادینی دربارهٔ بنیان ارزش‌ها و اخلاق بوده‌است. نوشته‌های وی سبک تازه‌ای در زبان آلمانی محسوب می‌شد؛ نوشته‌هایی بسیار ژرف و پر از ایجاز، آمیخته با افکاری انقلابی که نیچه خود روش نوشتاری خویش را گزین گویی‌ها می‌نامید.

 

 

او در ۱۵ اکتبر سال ۱۸۴۴ در روکن واقع در لایپزیک پروس به دنیا آمد. به دلیل مقارنت این روز با روز تولد فریدریش ویلهلم چهارم، پادشاه وقت پروس، پدر او که معلم چند تن از اعضای خاندان سلطنت بود، به ذوق وطن‌خواهی از این تصادف خوشحال گردید و نام کوچک پادشاه را بر فرزند خود نهاد. خود او بعدها که بزرگ شد در یکی از کتاب‌هایش نوشت:

«این مقارنت به هر حال به نفع من بود؛ زیرا در سراسر ایام کودکی روز تولد من با جشنی عمومی همراه بود.»

 

 

او پس از عید پاک ۱۸۶۵ تحصیل در رشته الهیات را (در نتیجه از دست دادن ایمانش به عیسی مسیح) رها می‌کند. نیچه در یکی از آثارش با عنوان «آنارشیست» می‌نویسد: «در حقیقت تنها یک مسیحی واقعی وجود داشته‌است که او نیز بر بالای صلیب کشته شد.». در ۱۷ اوت ۶۵، بن را ترک گفته رهسپار لایپزیش می‌شود تا تحت نظر ریتشل به مطالعه فیلولوژی بپردازد. او در دانشگاه لایپزیش به فلسفهٔ یونانی آشنا گردید. در پایان اکتبر یا شروع نوامبر یک نسخه از اثر آرتور شوپنهاور با عنوان جهان به مثابه اراده و باز نمود را از یک کتاب فروشی کتاب‌های دست دوم، بدون نیت قبلی خریداری می‌کند؛ او که تا آن زمان از وجود این کتاب بی‌خبر بود، به زودی به دوستانش اعلام می‌کند که او یک «شوپنهاوری» شده‌است.

در ۲۳ سالگی به خدمت نظام برای جنگ فرانسه و پروس فرا خوانده شد، در سرباز خانه به عنوان یک سوارکار ماهر شناخته می‌شود:

«در اینجا بود که نخستین بار فهمیدم که ارادهٔ زندگی برتر و نیرومندتر در مفهوم ناچیز نبرد برای زندگی نیست، بلکه در اراده جنگ اراده قدرت و اراده مافوق قدرت است!»

 

جنون و مرگ

فریدریش نیچه پس از سالها آمیختن با دنیای فلسفه و بحث و جدال و ناکامی عشقی‌اش، ده سال پایان عمرش را در جنون به سربرد و در زمانی که آثارش با موفقیتی بزرگ روبه رو شده بودند او آنقدر از سلامت ذهنی بهره نداشت تا آن را به چشم خود ببیند.

سرانجام در سال ۱۸۸۹ به دلیل ضعف سلامت و سردردهای شدیدش مجبور به استعفا از دانشگاه و رها کردن کرسی استادی شد و بالاخره در ۲۵ اوت سال ۱۹۰۰ در وایمار و پس از تحمل یکدورهٔ طولانی بیماری براثر سکته مغزی درگذشت. او معتقد بود سر دردهایش نتیجه ی درد زایش افکار نو میباشد.


ادامه مطلب
نويسنده: room305 تاريخ: دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:نیچه, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بمناسبت درگذشت پروفسور ابراهیم یونسی

ابراهیم یونسی،نویسنده و مترجم و مورخ تاریخ کردستان و نخستین استاندار کردستان در بعد از انقلاب سال 1305 در شهر بانه متولد شد

 یونسی چنانکه خود در خاطراتش گفته است «در سال 1305 شمسی؛ در شهر بانه ـ قصبة آن روزـ متولد شده‌ام که بر نوار مرزی است. اما این تاریخ ظاهراً درست نیست! شناسنامه دیر به کردستان آمد؛مثل همه‌چیز. سال 1310 یا 1311 بود که شناسنامه برای من گرفتند. یادم هست بر سر سن من بین پدرم و مادربزرگم اختلاف بود. مادربزرگ می‌گفت سنّش را زیاد نوشتی و پدرم می‌گفت درست نوشته. مادربزرگ از نظام اجباری می‌ترسید و می‌خواست تا می‌تواند جریان رفتنم را به سربازی به تعویق بیندازد؛ بنابراین سعی می‌کرد مرا کوچکتر جلوه دهد. خودم با توجه به وقایعی که به یاد دارم؛ خیال می‌کنم دو سه سالی بزرگتر از این سنّی باشم که در شناسنامه آمده استت

یونسی اضافه می‌کند "دو ساله بودم که مادرم را از دست دادم. مادر بزرگ، بزرگم کرد. با پدر بزرگ. این زوج مردمی بسیار قانع و زحمتکش بودند و البته مستمند. پدر بزرگ در هر حرفه‌ای مجرب بود از درودگری،فعلگی،خیاطی .... مردی بود در عین حال بسیار شوخ و زنده دل و مجلس آرا.

مادر دختر رعیت بود و پدر خان‌زاده- از خوانین محلی- سلیمان خان، نوه یونس خان،حاکم بانه. خانه‌اش - خانه پدر- بسیار آشفته بود. پنج خواهر داشت و سه زن بابا، سه برادر، یک برادر زاده و کلی نوکر ... هر یک برای خود حکومتی بود و هر یک برای خود تصوری از خود و خانواده بزرگش داشت.

خانواده پدرم همه پشت رو اطلسی بودند بجز من و دو تا از عموهایم -ما یک رو اطلس و یک رو کرباس بودیم. من در پانزده سالگی جز به تصادف به خانه پدرم نرفته بودم و هر بار که رفتم تحقیر شدم- مادربزرگم نمی گذاشت بروم.

یونسی درسال 1317 دبستان را به پایان برد و تصدیق کلاس ششم ابتدایی را گرفت.«بانه مدرسة متوسطه نداشت, بنابراین پدرم مرا به سقز فرستاد. شهر سقز شصت کیلومتری با بانه فاصله دارد.»او سیکل اول (سه سال اول) دبیرستان را در سقز خواند و سال 1320 بود که  سیکل اول متوسطه را به پایان رسانید.به گفته یونسی:«سال 1320 سالی بود که طی آن کشور از سوی قوای متفقین اشغال شد. با اشغال کشور, منطقه آشفته و عشایری شد. دیگر مدرسه‌ای نبود و من تا سال 1322 بیکار بودم. در این سال, ارتش طی بخشنامه‌ای از خانواده‌های عشایری دعوت کرد که چنانچه فرزند یا فرزندان واجد شرایطی دارند؛ آنها را به مدارس نظام (دبیرستان نظام و دانشکدة افسری) بفرستند. من واجد شرایط بودم. بنابراین در سال 1322 به تهران آمدم و در دبیرستان نظام ثبت‌نام کردم.ابراهیم جوان در سال 1324 دیپلمش را گرفت و وارد دانشکدة افسری شد. در سال 1327 با درجة ستوان دومی رستة سوار دو از دانشکدة افسری فارغ‌التحصیل گردید, و مأمور خدمت در لشکر چهار رضائیه شد.

یونسی اواخر سال 1328 با بانو رزا گلپاشی ازدواج کرد .ثمره این ازدواج سه دختر و یک پسر است.

 


ادامه مطلب
نويسنده: room305 تاريخ: شنبه 22 بهمن 1390برچسب:ابراهیم یونسی,پروفسور ابراهیم یونسی,اولین استاندار کردستان,اثار ابراهیم یونسی,عکس ابراهیم یونسی و بهمن قبادی,, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

شهر تجاری بانه میدان جهاد

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to uks89.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com